صفحه اصلی پرسش و پاسخ پشتیبانی تماس با ما

دانلود یک فیلمنامه

دانلود متن یک فیلمنامه دانلود یک فیلمنامه بخشی از متن اصلی : خارج از خانه هوا تاریک و سرد بود و باران حتی برای یک دقیقه بند نمی آمد. ولی در اتاق پذیرایی خانه ی شماره ی ۱۲ در خیابان کاستبل محیطی زیبا و گرم بود. آقای وایت پیر و پسرش هربرت شطرنج بازی می کردند و خانم وایت نشسته یود و آن ها را نگاه می کرد. پیرزن خوشحال بود چون پسرش و شوهرش دوستان خوبی برای هم بودند و آن ها دوست داشتند با هم باشند. پیرزن با خود فکر می کرد «هربرت یک پسر خوبی است» «ما سال های زیادی را برای به دنیا آمدنش صبر کردیم و من تقریباً ۴۰ ساله بودم وقتی که هربرت متولد شد ولی ما خانواده ی خوشحالی ...

برای توضیحات بیشتر و دانلود اینجا کلیک کنید