صفحه اصلی پرسش و پاسخ پشتیبانی تماس با ما

تحقیق روانشناسی بالینی

تحقیق روانشناسی بالینی

تحقیق روانشناسی بالینی مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۱۳ صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود تحقیق روانشناسی بالینی نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد

مقدمه
روانشناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست شناختی، روان شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیتهای در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱). نقش‌های شش گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است

روان‌ شناسی
روان‌شناسی، علم کاربردی مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی بر پایه یافته‌های علمی و تحقیق شده می‌باشد. رفتار به فعالیت‌ها و اعمالی اشاره دارد که قابل مشاهده و قابل اندازه‌گیری می‌باشند، مانند صحبت کردن و راه رفتن، اما فرایندهای ذهنی به اعمال و فرایندهایی اشاره دارد که به صورت مستقیم قابل دیدن و درک کردن نیست و نمود آنها را می‌توان در رفتار و دیگر فرایندها مشاهده کرد، مانند تفکر و یا هیجان و ترس. امروزه، روانشناسی از سنین خردسالی و نوجوانی گذشته و پا به مرحله جوانی و بزرگسالی گذاشته‌است و به درجه‌ای از ثبات و استحکام رسیده‌است (شاملو، ۱۳۷۰). روانشناسی با در نظر گرفتن نیازهای طبیعی انسان و درک روح زمان، به عنوان پرچمدار مطالعه پیچیدگی‎های بشر امروز است. در یک تعریف ساختارشکن از روان‌شناسی، «روان‌شناسی عبارت از کشف دروغهایی است که به خود می‌گوییم و همچنین تعیین حد و مرز راست هاست» در این تعریف انسان موجودی است که نخست باید خود را فتح کند. در نتیجه صداقت تمام‌عیار با خود پایه روان‌شناسی است. این تعریف روان‌شناسی را با خودشناسی پیوند می‌زند(محمدپور، ۱۳۸۸، ص: ۳۰). روان‌شناسی امروز به حدود ۵۴ رشته و شاخه متفاوت از قبیل روان‌شناسی بالینی، روان‌شناسی کودکان و کودکان استثنائی، روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، روان‌سنجی، روان‌کاوی، روان‌شناسی مهندسی، روان‌شناسی فیزیولوژیک, روان‌شناسی ورزش, روان‌شناسی مدیریت و… تقسیم شده‌است. روان‌شناسی به مطالعه مفاهیمی مانند هوش، رفتار، هیجان‌ها (احساسات)، روابط درونی و روابط اجتماعی و شخصیتی فرد می‌پردازد.

تاریخچه
روانشناسی از تمام نظام‌های علمی موجود قدمت بیشتری دارد. می‎توان ریشه‌های آن‌را تا قرن چهارم و پنجم قبل از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون وارسطو دنبال نمود. ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی پیشینه‌ای دراز اما تاریخچه‌ای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع کننده اصطلاح «روان‌شناسی» است (۱۹۵۰). معنی ریشه کلمه روان‌شناسی از کلمه (روان) بمعنای “روان در زبان یونانی است. تا حدود اواخر سده نوزدهم، روان‌شناسی به عنوان شاخه‌ای از علم فلسفه شناخته می‌شد. و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگ‌ها در نظر گرفته می‌شد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی می‌گردید. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وندت(که به پدر روان‌شناسی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روان‌شناسی قرار داشت. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام “اصول روان‌شناسی به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روان‌شناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح گردیده بودند، پاسخ داد. از دیگر افراد مطرح در این رشته هرمن ابینگواس (پیشتاز تحقیقات حافظه)، دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرآیند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) می‌باشند. در همین حال، شخصی بنام زیگموند فروید که تحصیل کرده رشته اعصاب‌شناسی بوده و آموزش رسمی در خصوص روان‌شناسی ندیده بود، روش روان درمانی را ابداع و مورد استفاده قرار داد که بنام تجزیه و تحلیل روحی شناخته می‌شود. شناخت فروید از ذهن به طور گسترده بر پایه روش‌های تفسیری و درون‌گرایی است. ولی تمرکز خاص آن بروی حل مشکلات روان‌پریشی و آسیب‌شناسی روانی قرار دارد. تئوری‌های فروید بسیار مشهور گردیدند دلیل این معروفیت احتمالاً به خاطر در گیر بودن آن با موضوعاتی از قبیل جنسیت و سرکوب به عنوان جوانب عمومی توسعه روان‌شناسی می‌باشد. در آن زمان، این مسائل به صورت عمده به عنوان موضوعات ممنوعه در نظر گرفته می‌شدند. و فروید مبدلی فراهم آورد که بتوان راجع به این مسائل به طور باز در مجامع مبادی آداب بحث و گفتگو نمود. اگرچه در روان‌شناسی امروزی، تئوری‌های فروید اساسا مورد توجه نیستند ولی کاربرد خاص او در تبدیل روان‌شناسی به موضوعی بالینی بسیار تاثیرگذار بود. به عنوان بخشی از عکس‌العمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روان‌شناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی بمنزله روش راهنمائی تئوری روان‌شناسی معروف گردید. روانشناسانی از قبیل جان بی. واتسون، ادوارد تورندیک و بی. اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روان‌شناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیت‌های درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را می‌توان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگراً اظهار داشت که روان‌شناسی» رشته‌ای کاملاً تجربی از علوم طبیعی است، “”اشکال درون‌گرایی از اجزای لازم این روش‌ها محسوب نمی‌گردند«و اینکه»رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند.” رفتارگرایی در تمامی سال‌های آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روان‌شناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه بنام تبلیغ) تئوری‌های شرطی شدن به عنوان مدل‌های علمی رفتار انسان بود. به‌هرحال، کم کم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد به‌نظر می‌رسید. بازبینی کتاب”رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرآیند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ختم کننده دوران رفتارگرایی بحساب می‌آید. چامسکی اثبات نمود که زبان را نمی‌توان به‌صورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرآیندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آن‌ها را تحت عنوان توهم رد می‌کردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت باندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر این بیشتر بروی بازنمائی‌های درونی حساب باز نمایند.
روان‌شناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و به‌عنوان عکس‌العملی نسبت به مثبت‌گرایان و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روان‌شناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی بر آمد. ریشه‌های تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیست‌ها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازه‌گیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او به‌عنوان موجودی زنده خواهد گشت.
برخی دیگر از تئوریسین‌های این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.
ظهور تکنولوژی کامپیوتر نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این تکنولوژی به‌همراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش شناخت‌گرایی به‌عنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.


تعداد صفحات : 13 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود