تحقیق درباره رنگها

دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره رنگها

مقدمه:
انسان-وبه تبع او اثر هنري-موجوديت نمي يابد،مگر انكه قالب وروحي داشته باشد0قالب و روح دو وجه منفك ياهمراه و تركيبي نيستند ،بلكه وجوهي محشور و عجيبند كه هيچ كدام بدون ديگري موجوديت و معنا نمي يابد0نه هر فالبي محمل هر روحي است و نه هر روحي تاب نشستن برهر قالبي رادارد0اين دو تنها با يكديگر موجوديت مي يابند و رشد مي كنند و مرتبت وجودي مي يابند0

در هنر معماري ، اثر و روح حاكم بر جايجاي آن از يكديگر منفك نيستند و نمي توانند كه باشند0نمي توان فضايي را تخيل نمود ؛بدون انكه صورت و شمايلي برايش قائل گشت و به همين منوال نمي توان صورت و شمايلي تصور نمود و مصالح ان را در نظر نداشت 0روح فراخ در همنشيني با قالب تنگ ،همچون انيسش خرد وحقير مي گردد يا قالب شكسته بر مي دارد0قالي فراخ نيز ذيل روح خرد شده ، ويران مي شود0 اين دو تنها با رشد متناسب و همپاي يكديگر ،كاراو زيبنده مي گردند0

هر عنصر يا واحد معماري در همان بدو پيدايي ، متحد با مصالح و پيكره ،معرفتي را نيز هويدا و اشكار مي گرداند كه به واسطه اين معرفت است كه آن پيكره ادراك مي شود0هرچند كه مصالح بنايي عامل ايستايي و برپا شدن هر اثر معماري است اما معرفت حاكم بر ان است كه حافظ و نگارنده كليت و گاه حتي جزئيات اثر خواهد بود و گرنه متروك خواهد ماند و ايستايي اش نيز ديري نخواهد پاييد و رو به ويراني خواهد گذاشت0

نقش و رنگ ،نقش پويايي در معماري دارند0 هنرمند در سطوح رنگارنگ كاشي كه به نحوي مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است-نمايش عالم ملكوت و مثال را ، كه عاري از خصوصيات زمان و مكان و فضاي طبيعي است، مي بيند0

پيشگفتار:

در هنر و معماري ايراني با دو پديده شكل و محتوا-يا عينيت و ذهنيت-و در يك كلام قالب و روح مواجهيم0اين مقولات در بر گيرنده هر سه جنبه از هنر معماري، يعني جايگاه اثر در شهر يا معماري شهري ، طراحي خود را بنا يا حجم اثر ، و در نهايت هنرهاي وابسته به معماري كه شامل مواردي چون رنگ و نقشي محوري در انچه كه معماري ايراني ناميده مي شود دارد، اما در دوره هاي پسين، اين شيوه يا مهجور گشته يا نقشي حاشيه يي يافته است 0 حال انكه چنين ظرفيتي را دارد كه فضاسازي كند و بدون اينكه تركيب احجام نا متجانس ضرورت يابد، فضاهاي دلخواه را ايجاد نمايد0

نقش و رنگ كه مبنا و اساس كاشي كاري مي باشند؛ چنانكه زاينده دنيايي از رموز و اسرار عميق اند و رنگ كه مبين حالات روحاني و نفساني ادمي در عالم ملكوت است وازصدها سال پيش مزين مساجد و مقابر و 000 بوده و در هر دوره سير تحولي ويژه خود را داشته است؛ در عصر حاضر به انزال و انزوار روي كرده است و توجه شاياني به ان نمي شود و كاشي كاري ، امروزه به صورت ماشيني انجام مي گردد و روح هنر امروز ، تجلي گاه روحيات عالي هنرمند نيست0

رنگ ها ، رنگ باخته اند و نقش ها مانند ستاره هاي درخشان اسمان بر صفحه كاشي كاري نمي درخشند0 باشد كه بدرخشند0

اين روزها بسياري از رنگ ها از دايره كلمات انسان دي حذف شده اند0 كسي حالا اسمشان را زبان نمي اورد0 كودكان اين دوره نمي دانند بيد مشكي چه رنگي است0 زرين ، لعل، مينايي ، ازرق ، گلگون ، و كهربايي هم به گوش نا اشنا هستند0ودر حال انقراض 0

محمدكاظمي ،نويسنده و پژوهشگر مي نويسد: از نظر عرفا مسائل غير مادي يا معنوي نيز رنگين بوده اند 0 ما بر خلاف گذشتگان رنگ هاي مادي را هم از ياد مي بريم0 حال انكه انان معتقدبه رنگ هايي براي معنويات و ناديدني ها هستند0 رنگي براي دوست، رنگي براي صلاح و رنگي براي خدا0

ايه 138سوره بقره مي فرمايد: ” اين رنگ خداست و چه رنگي بهتر از رنگ خداست؟ و ما پرستندگان اوييم” 0
فصل اول

رنگ

رنگها هر يك بنا بر مميزات خويش متضمن معنايي سمبوليك هستند0 حالات روحاني و نفساني ادمي و نحوه تحقيق وجود موجودات و اموردر عالم همواره بابيان سمبوليك در ساخت هنر توام بوده است0 در سمبوليسم طبيعي ، رنگها بسيار ساده در كار مي ايند ، چنانكه سبز و سفيدو ابي و بي رنگ مظاهر تازگي ، پاكي ، اسمان و بي تعلقي است0 اما در هنر ديني و اساطيري حد مظهريت رنگها از اين فراتر مي رود0 في المثل در فرهنگ اسلامي سمبوليسم سبز متضمن عاليترين معاني عرفاني است و به اين صورت بالاخص در اطراف نام حضرت خضر(ع)تجلي مي كند .خضرسبز پوش جاويد است.

رنگ سبز سمبوليسم جاودانگي و نيكويي است كه صورتش از عالم طبيعت و محسوس اخذ شده ،اما معنايش از عالم معاني و نامحسوس .

درعين حال خشم و غضب و جنگ و جهاد نيزبا زبان خون ظاهر شده است و شياطين و ديو سيرتان در لباسي قرمزرنگ در نظر امده اند. علي رغم ايت تلقي ثا نوي رنگ سرخ از حيث زيبايي بسيار به هم نزديكند .بديسان نوعي سمبوليسم دوگانه از رنگ سرخ القا شده است كه درمورد رنگ سياه صدق مي كند .
نظام سه رنگه

سه در حد عدد ، و در حد مثلثدر هندسه ، بازتابي از مفهوم بنيادي روح ، نفس ، و جسم است كه تمامي افرينش را مي سازد0 اگر از سوي ديگر در حد سيرهاي سه گانه روح در نظر گرفته شود، ياداور اعمال نزول، وبسيط عرضي است كه به ترتيب نمايشگر صفات انفعالي ، فاعلي ، و خنثي هستند( پيكره 66 )

سفيد غايت يكپارچگي همه رنگها است، پاك و بي الايش 0 در حالت نا مظهر خويش ، رنگ نور محض است پيش از تجزيه و پيش از انكه يكي خود بسيار گردد0 نور ، كه از حالت نمادين سفيد تلقي مي شود ، از خورشيد نازل مي شود و نماد توحيد است 0

همچنانكه رنگ با سپيدي اشكار مي گردد ، با سياهي پوشيده مي ماند ؛ ” پوشيده از روشني بسيارش” سياه ، ” شبي روشن ميان روز تاريك ” است ، چنانكه از خلال اين سياهي تابناك است كه مي توان وجوه پنهان حقتعالي را يافت 0 اين دريافت از طريق سياهي مردمك چشم حاصل مي شود كه ، در حد مركز چشم ، رمزا” حجاب بينش دروني و بيروني ، هردو است0 سياه فناي خويشن است0
نظام چهار رنگه

چهار در حد عدد ، و در حد مربع درهندسه ، بازتابي از نقش بندي تصويري نفس كل است كه به گونه ي صفات فاعلي طبيعت ( گرم ، سرد ، تر ، خشك) و كيفيات انفعالي ماده (اتش ، اب ، هواو خاك) ظاهر گشته است0 ( جدول 2) چهار ربع روز ، تربيعات قمر ، چهار فصل ، و بهره هاي چهارگانه ي زندگاني اين جهاني ادمي بازتاب هاي ثانوي اين نظام اند ( پيكره ي 67)0

رنگ هاي اوليه سرخ ، زرد ، سبز، و ابي به چشم مي ايند 0 اين چهار رنگ با چهار عنصر اصلي ( ” اركان اربعه ” ) همخواني دارند0 طبيعت ،عامل فاعلي در قبال ماده ، دائر كننده ي خلقت دنيوي ست و نواخت هاي ظاهر و باطن تمامي هستي راتعين مي بخشد 0 ادمي از طريق نظام چهار رنگه همخواني هاي محسوسي با جنبه هاي گونه گون اين نيروي جبلي طبيعت برقرار مي كند كه پيوسته در طلب حالت تعالي متماثل با حالت ازلي انتظام خود است0

سرخ تداعي با اتش دارد ، نمايشگر صفات طبيعي و جفت گرمي و خشكي است 0خود مبين روح حيواني است-فاعلي، انبساطي ، انعقادي 0 از لحاظ زماني ، همان بامداد ، بهار ، و كودكي است0 سبز مكمل سرخ است ، نمايشگر صفات متضاد سردي و رطوبت است 0 سبز نماينده ي اب است و نفس مطمئنه ، با صفاتي انفعالي ، انقباضي ، و انحلالي 0 از لحاظ زماني همان شامگاه ، خزان ، و پختگي ست0 زرد هواست ، گرم و تر 0 صفتي فكورانه ، فاعلي ، انبساطي ، وانحلالي دارد0

ابي نماينده خاك است،سرد و خشك، ابي نشانه ي نفس اماره است ،با صفاتي انفعالي ،انقباضي، و انعقادي، ضمن انكه نمايشگر پايان دوره هاست ،زيرا كه شب است، زمستان است ،و پيري0سيرهاي نزولي و عروجي اين رنگها ،چون در حد حركتي از طريق چهار ربع يك دايره در نظر گرفته شوند، خود دايره ئي تمام و كمال ترسيم مي كنند؛ پايان يك دوره هيچ نيست جز نشانه ي اغاز دور ه ئي

ديگر0

سبز در اسلام برين هر چهار رنگ به شمار مي رود چرا كه متضمن ان سه رنگ ديگر هم هست0زرد وابي رويهم آميزه ئي متعادل از سبز به دست مي دهند كه سرخي ،پسديد آنست0سبز با دو ساحت فطري اش كه گذشته يا ازليت (ابي)و آينده يا ابديت (زرد)باشد،و با ضدش،زمان حال سرخ فام ،نشانه ي اميد ،باروري ،وجاودانگي ست0
هماهنگي رنگهاي همجوار

رنگهاي همساز ،يارنگهائي كه در دايره اي رنگ كنار هم هستند ،معمولا”در طبيعت يافت مي شوند0رنگين كمان مقياسي از سرخ تا به نارنجي و آبي تابه بنفش دارد0رنگهاي پائيزي رنگ سرخ را از خلال نارنجي ،زرد،طلايي،قهوئي ،و ار غواني در جه بندي مي كند0برگهاي در ختان با سبز زرد گونه ،سبز ،سبز ابي گونه درجه بندي مي شود 0بيشتر رنگها از حيث سايه-روشن با رنگهاي همجوار درجه بندي مي شوند0

رنگهاي همساز بر تاثيرات رنگي تاكيد دارد،همچنانكه در تمام موارد رنگ ساده ي اصلي يا فرعي به پيشگرمي دو همسايه ي واسط،كه نمايشگر منش اصلي انند،تشديد مي شود0
هماهمنگي رنگهاي ناهمساز

تضاد همزمان رنگهاي ناهمساز (مخالف)روي دايره ي رنگ در طبيعت نيز به همان فراواني رنگهاي موافق و همساز رخ مي نمايد0اين تضاد يا تخالف به شدت هر رنگ مي افزايدو،به اتكا‌ي پديده هاي پسديد، به هر كدام درخشش ،وضوح ،و باروري مي بخشد0

گلهاي بنفشه كه بيشتر مركز زرد فام دارند؛ بالهاي مرغ نيلي كه با تلا لو هاي مخالفتاب ،نارنجي زرد گونه مي زند؛و صحنه ي يك غروب نارنجي بر اسمان بحري سير هيچ نيستند جز نمو نه ئي چند استفاده عالي طبيعت از تضاد هماهنگ رنگها (پيكره ي 70)

با رنگهاي مكمله يا ناهمساز ،يك رنگ كرم (اغلب به مساحتهاي كوچك)را مي توان بر مساحتهاي بزرگي از رنگهاي سرد نشاند و بدينسان براي در هم شكستن كيفيتي انفعالي كيفيتي مثبت بر انگيخت 0ترتيب ناهمساز ها ،البته ،نه محدود به دايره ي رنگ بلكه شايد به بر جسته ترين نحوي در دو رنگ مكمل سياه و سفيد جلوه گر است 0
هفت رنگ

سنتا” مجمو عه ي هفت رنگ به مفهوم كلي رنگ نافذ است 0سفيد ،سياه ،و سندل فام،در حد گروه سه رنگه ي اول ،مكملسرخ ،زرد،سبز،و آبي اند كه در حد چهار رنگه ي دوم تلقي مي شوند0اينها رويهم ،به تعداد،گروهبندي عالي هفت رنگ را نشان مي دهند0اين مشخصه ي عددي اساس درك نظام سنتي رنگ است0

رنگ سفيد:

سفيدي حتي “در بسياري از اشيا ي طبيعي نيز به نحو صفا بخشي زيبايي را تعالي مي بخشد ،چنان كه در مورد مرمر و مرواريد و گل ياس چنين است-بعضي از ملت هاي مختلف به طريقي در اين رنگ نوعي قداست و تاثير گذاري تشخيص داده اند 0در فلسفه حيات و رمزهاي مردمان ، اين رنگ نشانه بسياري چيز هاي موثر و بزرگ بوده است همچون عصمت نو عروسان وبركت پيري 0يا مثل تقدس آتش سپيد زبانه كشيده نزد زرتشتيان ،ولباس رو حانيان زرتشتي ،كه نشانه اي است از همان احساس احترام و حرمت ،ونيز پاكي دور از دسترسي كه براي روحانيت و مقام آن تصور شده است0در بسياري از نقاط عالم ،سفيدي در پوستي كه بر گردن قضاوت مي افكنند ،حاكي از عظمت نمادين و عدالت در داوري است0هم چنين اين رنگ در بسياري از فر هنگ هاي ملل ،خبر آور نوعي شادي و بشارت نيز شده است0چنان كه در ميان روميان ،سنگ سفيد نشانه روز خوش بود0

البته همه اين معاني و رموز رنگ سفيد و خصايص آييني آن ،كه به حالت خواسته يا نا خواسته در ذهن معماران اثار اسلامي ودر هيئت و جامه دروني و گاه بيروني اين بناها (به خصوص در مناطق كويري)متجلي مي گردد،علي رغم گوناگوني نظرات و تشتت اعتقاداتي كه اين رنگ در فر هنگ هاي قبلي داشته ،در مسجد اسلامي ،شكل واحدي و توحيدي به خود مي گيرد،از اعتقادات و معاني بومي فراتر رفته و در جهت بيان حالات قدسي و ان روح عبادتگر و نيايشگري قرار مي گيرد كه ديده بر نقطه اي واحد و نوري متجلي از منبع فياض وحدانيت دارد0

رنگ سفيد،هم چنان كه “پر معني ترين رمز پديده هاي روحاني است ،عامل تشديد در تمامي چيز هايي نيز هست كه براي بشر از همه چيز پر مهابت تر ،وحشتناك تر و حتي تر ساننده تر هستند0

رنگ سياه:

رنگ سياه در عرف عام با تيرگي و پريشاني روزگار و فلاكت و بدبختي قريت است0اما حضور آن در آداب ور سوم مختلف حكايت از معني دو گانه آن مي كند0لباس برخي روحانيون مسلمان و مسيحي و لباستيره كاهنان بابلي كه قبايي به شكل ماهي سياه بود از معاني مثبت آن حكايت مي كند0در محافل اشرافي قديم رنگ سياه رنگ رسمي لباسها بوده است0خلعت سياه از اين زمره است

سياه پوشي در برخي اقوام معنايي قريب به معتقدات اسلامي در باره سبز پوشي خضر دارد0

در ادبيات و عرفان اسلامي رنگ سياه نشانه تعالي است0چنانكه آب حيات در ظلمات به دست مي ايد و مقام شب قدر نشانه تعالي شب از روز است0

سندل فام خاكي ست، رنگ زمين:”تهي از رنگ” 0

سندل فام ،از جنبه ي نمادين ،همان آدمي ست به اجمال ،زمين است به تفصيل،جسم نزد صنعتگر ،سطح خنثي نز دهندسه دان،و كف از براي مهندس ومعمار0

آميزش بصري رنگها:

رنگها از كيفياتي واجد بعد بر خوردارند0رنگهاي كرم از قبيل سرخ ،نارنجي وزرد فاعلي و پيشتاز ،رنگهاي سرد از قبيل سبز ،آبي و بنفش انفعالي اندو پسنشين0با اين اصل ،سلسله هائي از تراز هاي اوليه ،ثانويه و ثالثه ،وابسته به پس زمينه ،الگوها و روشني ها يا تلالو حاصل مي ايد0

پس زمينه ،سنتا”به رنگي واحد يا به رنگهاي همساز متمركز به رنگ آبي كه همجوار با سبز-آبيها يا آبي-بنفش هايند،گرايش دارند0تراز هاي ثانويه ،در حالي كه سوي ناظر پيش مي آيند و گاهي اوقات مركب از الگوهاي بسيارند،نمايشگر رنگهاي مكمله ي پسزمينه هايشان هستند0تسلط عمده –يرنگ زرد ويژگي اين تراز است،اما الگوهاي ثانويه ي فيروزه ئي هم رايج اند0در مورد اخر،اما،تاكيد اصلي هميشه روي تراز هاي نارنجي زرد گونه است0

روشنه هاي شكو فه هاي سفيد وزرد روشن يا ديگر نقشمايه ها ويژگي بخش تراز ثالثه اند كه به ناظر از همه نزديك تر مي نمايد0اين روشنه ها لاجرم به پسنشين ترين نظامالگو هاي ثانويه تعلق مي گيرند و بدينسان عمق بصري با توازني پديد مي اورند0

رنگها،نمايشگر اندازه ي نسبي آشكاري هستند ،چون رنگهاي روشن مايل به انبساط اندو رنگهاي تيره مايل به انقباض0زرد فراخمايه ترين رنگها مي نمايد ودر پي ان سفيد،سرخ ،سبز،آبي و سرانجام سياه قرار داردكه تنكمايه ترين رنگهاست0گزينش عاقلانه ي شكوفه هاي كوچك سفيد يازرد در تراز هاي ثالثه، كه پيش تر مطرح شد، شاهدي است براي آگاهي هنرمند سنتي از اين ظرايف كاربرد رنگ0

قوانين آميزش بصري رنگ با تضاد هاي همزمان يا متوالي رنگها سرو كار دارد 0اگر رنگها پر تضاد در مساحت هاي كوچك ارائه شده باشند به چشم از هم شناخته نمي شوند و خبط بصر به بار مي اورند0اگر سرخ و سبز در اميزند حاصل كار قهوه اي گلفام است0

رنگ در معماري اسلامي

در معماري اسلامي به خصوص مساجد ،نقوش گچبري ها ،آجر كاريها و كاشي كاريها بر مبناي معناي سمبوليك هر يك از انها و حس پوياي زيبا پسندي مذهبي مردمان انتخاب مي شوند0ختايي ها ،اسليمي ها و ديگر نقوش كاشيكاري كه با رنگ هاي ملايم و تضاد هاي دلنشين كنار هم و در لابلاي هم مي خزند ،چشم را با منحني هاي بيكران به هم بافته شان به مسير هاي بي انتهاي مامني نامعلوم و بهشتي گم شده سوق مي دهند0

بيشترين قسمت سطوح كاشي كاري به رنگ هاي سردي چون زنگاري ها ،فيروزه اي ها و لاجوردي ها تعلق دارد0لاجوردي ها ورنگ هاي آبي خام،عمق دارند كه آدمي را به بي نهايت و به جهاني خيالي و دست نيافتني مي برند0ابي گستردگي و وسعت آسمان صاف را به ياد مي آورد0نشانه صلح است و بهجت و فرحناكي ورنگ بي گناهي 0نور ابي،كساني راكه بي قرارند،ارام مي كند0آبي همواره متوجه درون است و جنبه هاي گوناگون روح آدمي را نشان مي دهد ،در فكر و روح اوداخل مي شود و باروان او پيوند مي خورد0آبي معني ايمان مي دهد واشاره اي است به فضاييلايتناهي وروح0براي مردم مشرق زمين ،آبي سمبل جاودانگي است0وقتي به تاريكي مي گرايد،معني وهم ،بيم،وغم واندوه،يامرگرا به خود مي گيرد0مردمان آيين پرداز باستان،به قداست فيروزه اي معتقد بودند 0به زعم انها،فيروزه سوي چشم را زياد مي كرد0رنگ رويش وتعالي بود،نازايي و بي باري را از بين مي برد،عزت وسلامت نفس مي اورد ،و نقشي داشت در چيرگي نور بر ظلمت0

لاجورد رنگ عالم مثال است،حكمت عاليه عالم علوي است 0تماشاي اين رنگ،تماشاي وسعت درون است،رسيدن به شعور را زناك و شهود متاعلي است0بيانگر بيكرانگي آسمان آرام و تفكر بر انگيز سحرگاهان صاف و صميمي است0

در زمينه كاشيكاري ،اين رنگ به نهايت گويايي مي رسد و همچون سينه فراخ لاجوردين سپهر،تماميت فضاي ميان نقش ها را مي اكند و نقوش زير زرد و نارنجي در ميانه ان بسان ستارگاني در اسمان بيكرانه شب هنگام ، مي درخشند0

در اين عرصه ،هر عاملي كه به كار گرفته مي شود و هر فني كه مايه زايش و افرينش اثري است،نشان از جهان علوي دارد و هر نقش ورنگ ،در تمام نماد وسمبل ،بيانگر چيزي از همان عالم است وهنر مند در اين فرايند ،در مقام انساني است كه به صورت ،ديدار و حقيقت اشيا در وراي عوارض و ظواهر مي پردازد0او صنعتگري است كه هم عابد است وهم زائر،وبراي اين است كه صورت خيالي هنر اسلامي متكفل محالات و ابداع نور جمال ازلي حق تعالي است ؛ نوري كه جهان در آن آشكار مي شود و حسن جمال اورا چون اينه جلوه مي دهد.

نتيجه:

لذت ارتجالي از زيبايي رنگ ونوربي شك با معاني ماوراي طبيعي نور و تصاوير استعاري حاصل از رخشندگي و تابندگي مطلق آن قابل حس است.

رنگ ها هر يك نشانگر موجوديتي خاص هستند ،ويژگي هر رنگ با خصوصيت هر وجودي تطابق دارد ،رنگ ها به آنها شخصيت مي دهند و هر كدام را متمايز از ديگري مي كنند اين موجوديت شامل حالات روحاني ،دوره هاي مختلف زندگي زمان و عناصر چهارگانه و… مي باشد.

فصل دوم : كاشي كاري

سابقه تاريخي

كاشي سازي و كاشيكاري كه بيش از همه در تزيين معماري سرزمين ايران ،وبه طور اخص بناهاي مذهبي به كار گرفته شده ، داراي ويژگي هاي خاصي است0

اين هنر و صنعت از گذشته بسيار دور در نتيجه مهارت ،ذوق و سليقه كاشي ساز در مقام شيئي تركيبي متجلي گرديده ،بدين ترتيب كه هنرمند كاشيكار با كاربرد و تركيب رنگهاي گوناگون و يادر كنار هم قرار دادن قطعات ريزي از سنگهاي رنگي و بر طبق نقشه اي از قبل طرح گرديده ،به اشكال متفاوت وموزون از تزينات بنا دست يافته است0

طرح هاي ساده هندسي ،خط منحني ،نيمدايره،مثلث،و خطوط متوازي كه خط عمودي ديگري بر روي انها رسم شده از تصاويري هستند كه بر يافته هاي دوره هاي قديمي تر جاي دارند،كه به مورور نقش هاي متنوع هندسي ،گل و برگ،گياه و حيوانات كه باالهام و تاثير پذيري از طبيعت شكل گرفتند پديدار مي گردند،و در همه حال مهارت هندمند و صنعت كار ، در نقش دادن به طرحها و هماهنگ ساختن انها ،بارزترين موضوع مورد توجه مي باشد0

اين نكته را بايد ياد اور شد كه مراد كاشيگر و كاشي ساز از خلق چنين اثار هنري هرگز رفع احتياجات عمومي وروزمره نبوده ،بلكه شناخت هنرمند از زيبايي و ارضاي تمايلات عالي انساني و مذهبي مايه اصلي كارش بوده است 0مخصوصا”اگر به ياد اوريم كه هنرهاييي كاربردي بيبشتر جنبه كاربرد مادي دارند ،حال انكه خلق اثار هنري نمايانگر روح تلطيف يافته انسان مي باشد0

هنر كاشي كاري معرق، تركيبي از خصايص تجريدي و انفرادي اشيا و رنگهاست ،كه بيننده را به تحسين ذوق وسليقه واعتبار كار هنرمند در تلفيق و تركيب پديده هاي مختلف وادار مي سازد0

وجه تسميه كاشي

جغرافي نويسان قديم عرب شهر كاشان را قاشان نوشته اند ،ودر شرق زمين ساخت يك نوع اجر معروف به كاشي يا كاشاني به اين شهر نسبت داده شده است0

هنر در عرصه معنا

در تذهيب ها ،گچبري ها ،و معماري و كاشي كاري ،هر تصوير ي، نشان از بهشت مثال روح دارد0

ضمنا” انچه فرش را پيوند و يگانگي مي دهد همانا پود است كه در حواشي ظاهر مي شود0از نظرگاه سمبوليسم هنر ديني تارهاي پود مانند “اسما و صفات خدا “است كه زير بناي همه هستي است اگر ان را از فرش بكشيم سراسر مي پاشد0

باكمي تعمق روشن مي گردد كه هنرمندي كه همه نيروهاي باطني خودرا براي به وجود اوردن اثاري كه ابعاد ان از چند سانتي متر فراتر نمي رود گرد مي اوردو همه پريشانيهاي خاطررا به هنگام طرح دقيق و رنگ اميزي و قلم زني و اتصال ظريف چوب و كاشي وفلز و ايجاد خطوط و نقوش برروي فلزات و شيشه و كاشي و چوب از ياد مي برد و جمعيت خاطر را جايگزين انها مي سازد، در ان حال امادگي براي الهامات و پذيرش صور خيالي ابداعي ،پيدا مي كند استاداني كه با قلم گيري ظريف سروكار دارند مجبورند نفس را در سينه حبس نمايند و مرتبا”لحظاتي چند به اين حالت كار كنند0معلوم است كه در اثار اين گونه هنرمندان چه اندازه رنج و درد و زحمت وجود داشته كه طبيعتا”در نفوس انها اثري تهذيبي و پالايشي دارد، و خود يك نحوه رياضت روحاني است كه در مراحل بعد با ادمي همراه مي شود كه سيرر وسلوك هنرمند را هنگام كار بيان مي كند0

از روحانيت هنر در اسلام است كه بسياري از هنرمندان اهل سير و سلوك بوده و ادابي معنوي را در صنايع اسلامي ايجاد كردند و به همين جهت صوفيه براي انان ادابي معنوي پرداختند كه از معماري گرفته تا چيت سازي را در بر مي گرفت و به اين فنون روحانيتي عميق مي بخشد0علاوه بر اين ،اوضاع خاص حاكم بر هنر هاي مستظرفه خود بر اين حالت مي افزود و ان عبارت از ريزه كاريهاي مندرج در كار صنايع بود 0

كاشي كاري در دوره هاي مختلف ايران

در ايران مراوده فرهنگي ،اجتماعي ، نظامي ،دادو ستد هاي اقتصادي و رابطه صنعتي ، گذشته از ممالك همجوار با ممالك دور دست حتي از دوران تاريخي سابقه داشته است0اين روابط تاثير متقابل فرهنگي را در بسياري از شئون صنعتي و هنري به ويژه هنر كاشي كاري و كاشي سازي به همراه داشته ،كه اولين اثار و مذاهب اين هنر در اواخر هزاره دوم ق0م0 جلوه گر مي شود0در كاوش هاي باستان شناسي چغازنبيل ،شوش وساير نقاط باستاني ايران،علاوه بر لعاب روي سفال ،خشت هاي لعاب دار نيز يافت شده است0فن و صنعت موزاييك سازي يعني تركيب سنگ هاي كوچك و طبق طرح هاي هندسي و با نقوش مختلف زيبا در اين زمان به اوج ترقي و پيشرفت خود رسيده است0

تزينات به جاي مانده از زمان هخامنشيان حكايت از كاربرد اجرهاي لعاب دار رنگين و منقوش و تركيب انها دارد،بدنه ساختمان هاي شوش و تخت جمشيد با چنين تلفيقي ارايش شده اند ،دو نمونه جالب توجه از اين نوع كاشي كاري در شوش بدست امده كه به “شيران وتير اندازان”معروف است علاوه بر موزون بودن و رعايت تناسب كه در تركيب اجزاي طرحها به كار رفته ،نفش اصلي همچنان حكايت از وضعيت و هويت واقعي سربازان دارد0چنانكه چهره ها از سفيد تا تيره و باالاخره سياه رنگ مي باشد، وسايل زينتي مانند گوشواره و دستبندهايي از طلا در بردارند و يا كفش هايي از چرم زرد رنگ به پادارند0از تزينات كاشي همچنين براي ارايش كتيبه ها نيز استفاده شده است 0 رنگ متن اصلي كاشي هاي دوره هخامنشيان اغلب زرد ،سبز و قهوه اي مي باشد و لعاب روي اجر ها از گچ و خاك پخته تشكيل شده است0

در دوره اشكانيان صنعت لعاب دهي پيشرت قابل ملاحظه اي كرد ،و به خصوص استفاده از لعاب يكرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطح سفالين معمول گرديد، و همچنين غالبا” قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوت هاي دفن اجساد كشيده شده است0در اين دوره به تدريج استفاده از لعاب هايي به رنگ هاي سبز روشن و ابي و فيروزه اي رونق كرده است0

طرح هاي تزيني اين دوره از نقش هاي گل و گياه ،نخل هاي كوچك، برگ هاي شبيه گل لوتوس و تزينات انساني و حيواني است0

در عصر ساسانيان هنر و صنعت دوره هخامنشيان مانند ساير رشته هاي هنري ادامه پيدا كرد ، و ساخت كاشي هاي زمان هخامنشيان با همان شيوه و با لعاب ضخيم تر رايج گرديده است0نمونه هاي متعددي از اين نوع كاشي ها كه ضخامت لعاب انها به قطر يك سانتي متر مي رسد در كاوش هاي فيروز اباد و نيشابور به دست امده است0در دوره ساسانيان علاوه بر هنر كاشي سازي هنر موزاييك سازي نيز متداول گرديد0 رنگ اميز هاي متناسب ، ايجاد هماهنگي و رعايت تناسب از ويژگي هاي كاشي كاري هاي اين دوره مي باشد 0

پس از گسترش دين اسلام به مرور ،هنر كاشي كاري يكي از مهمترين عوامل تزيين و پوشش براي استحكام بناهاي گوناگون به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0يكي از زيباترين انواع كاشي كاري را در مقدس ترين بناي مذهبي يعني قبه الصخره به تاريخ قرن اول هجري مي توان مشاهده كرد0

از اوايل دوره اسلامي كاشيكاران و كاشي سازان ايراني مانند ديگر هنرمندان ايراني پيش قدم بوده و طبق گفته مورخين اسلامي شيوه هاي گوناگون هنر كاشي كاري را با خود تا دورترين نقاط ممالك تسخير شده يعني اسپانيا نيز برده اند0

هنرمندان ايراني از تركيب كاشي هايي با رنگ هاي مختلف به شيوه موزاييك نوع كاشي هاي “معرق”را به وجود اورده اند0و خشت هاي كاشي هاي ساده و يكرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگ هاي متنوع اميخته و نوع كاشي “هفت رنگ”را ساختند0 همچنين از تركيب كاشي هاي ساده با تلفيق اجر و گچ نوع كاشي هاي معلقي را پديد اوردند0و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد كمتر بنايي را مي توان مشاهده كرد كه بايكي از روش هاي سه گانه فوق و يا كاشي هاي رنگي تزيين نشده باشد0

انواع كاشي:

1-كاشي يكرنگ 2- كاشي معرق 3-كاشي هفت رنگ 4-كاشي زرين فام 5- كاشي با تلفيق اجر6-كاشي معلقي

سير تحول هنر كاشي سازي از اوايل دوره اسلامي تا عصر حاضر

ارزش و اعتبار معماري ايران تا حدود زياد ي به تزينات ان بستگي دارد 0كاشي كاري از مهم ترين خصوصيات معماري بوده ،و بسياري را عقيده بر اين است كه ايران اولين كشوري بوده كه از كاشي به عنوان عاملي براي تزئين و سپس استحكام بنا از ان بهره گرفته است0قبل از رواج كاشي كاري در معماري تقريبا”از اوايل دوره سلجوقيان اغاز مي شود ،”اجركاري “و “گچ كاري”دو عنصر مهم در تزيينات بودند0شيوه اجركاري در معماري ايران منجر به “كاشي كاري گرديده است 0

از اوايل دوره اسلامي تا قرن چهارم هجري، گچبري ، ” نقاشي” و ” سنگ كاري ” بيشترين تزئينات بناهاي مذهبي و غير مذهبي را در بر گرفته ، به نظر مي رسد بهره گيري از تزئينات اجر تا قبل از حدود سال سيصد هجري چندان متداول بوده است0

در دوره غزنويان نيز اجر كاري از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و هنرمندان و معماران اين دوره بسياري از بناها را با اجر تزئين كرده اند0

با اغاز قرن پنجم هجري ،شيوه اجر كاري كه در اغاز از شرق ايران شروع شده بود تقريبا”در تمامي نقاط در تمامي نقاط به خصوص قسمت شمال متداول گرديد،و بناها ي مذهبي و غير مذ هبي با اين شيوه تزيين شدند0

از دوره سلجوقيان هنرمندان به رموز ساخت اجرهاي لعابدار اشنا بوده اند ،هم چنين پاره يي از منابع اوليه و تاريخي حكايت از ان دارد كه در اوايل دوره اسلامي بناها با نوعي كاشي اراسته شده اند0

معماران ايراني در اوايل دوره اسلامي در پوشش اجر با لعاب يكرنگ پيشقدم و مبتكر بودند و در رنگ اميزي كاشي ،رنگ ابي فيروه اي را بر ساير رنگها برتري دانسته و مورد توجه قرار داده ، و همراه با تلفيق اجر كاشي هاي فيرو زه يي رنگ استفاده كرده اند و به نحوه مانند نشانيدن نگين انگشتري ، تكه هاي رنگين كاشي را به اشكال هندسي در اندازه هاي مختلف ميان اجر هاي قالب زده ويا در بين اجر هاي تزئيني به صورت كتيبه هاي كوفي قرار داده اند 0

در دوره كوتاه مدت خوارزمشاهيان هنر اجر كاري و كاشي كاري يكرنگ به شيوه دوره متقدم ادامه يافت0 سردر وروديه بناها مزين به سوره هاي قراني به خط كوفي به رنگ فيروزه يي زيباترين نوع تزيين بنا با كاشي يكرنگ را در بر مي گيرند0

حملات “مغول” زماني فعاليت هاي هنري را دچار وقفه ساخت ولي به تدريج از اواسط قرن هفتم هجري ،با پذيرش دين اسلام توسط حكمرانان ايلخاني ، احداث بناهاي مذهبي و غير مذهبي همراه با تزينات اجر كاري و كاشيكاري اغاز گرديد0از اين زمان به بعد استفاده از رنگهاي ديگري چون زرد ،نيلي ،قهوه يي ،سياه و سفيد رواج يافت0

تزينات كاشيكاري كه تا دوره ايلخاني فقط سطوح خارجي بناها را مزين مي كردند،از اين دوره به بعد براي پوشش سطوح داخلي بناها نيز به كار گرفته مي شدند0

در اواخر دوره ايلخانيان و آغاز عهد تيموريان هنر كاشيكاري با سابقه يي در حدود سه قرن ، به زيباترين شكل خود يعني كاشي “معرق ” نمايان گرديد0

هنر كاشي سازي معرق يا كاشي گل وبته به تدريج زينت بخش معماري ايران ،به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0اهميت كاشي معرق نسبت به انواع ديگر كاشي ،زيبايي فو ق العاده و درجه استحكام آن است،وبه همين دليل پس از گذشت ساليان سال بر روي بناها بر جاي مي ماند0

هنرمندان دوره تيموريه كاشيكاري معرق رادر شرق ايران توسعه داده و بسياري از بناهاي مذهبي اين ناحيه ،به ويژه در هرات ،سمرقند و بخار اپايتخت هاي تيمورو جانشينان او با كاشي معرق تزيين گرديده است0

در كاشيكاري معرق، رنگ هاي متنوع بكار برده شده كه در اين بين رنگهاي متنوع سفيد وآبي تيره ،فيروزه يي ،سبز و پرتقالي بيشتر به چشم مي خورد0

از اواخر دروره تيموريه و آغاز دوره صفويه استفاده از نوع ديگري از كاشي معروف به كاشي “خشتي”يا”هفت رنگ” در تزيين بناهاي گوناگون متداول شد0

در اواخر دوره هاي تيموري و صفويه به تدريج تزئينات كاشي ” هفت رنگ ” جايگزين كاشي كاري معرق گرديد 0 تحول و رواج كاشي ” هفت رنگ ” را تا حدودي مي توان ناشي از دلايل اقتصادي و سياسي دانست 0 با توجه به اهميت معماري و احداث روز افزون بناهاي مذهبي و غير مذهبي در دوره صفويه معماران بر ان شدند كه در تزئين بناهاي گوناگون از شيوه تزئيني كاشي “هفت رنگ ” بهره گيرند0

براي ساخت كاشي هفت رنگ ابتدا طرحهاي مورد نظر را روي كاشي ساده اماده ساخته ، و سپس نقش ها و نگاره ها را به رنگهاي مختلف دراورده و سر انجام لعاب داده و به كوره مي برند0 كه هر يك از كاشي هاي مربع ، خود شكل قسمتي از طرح تزئيني را تشكيل مي داده است0

طرح اسليمي از جمله طرحهاي متنوع كاشي هفت رنگ است كه هنرمندان دوره صفويه به ان توجه فراواني داشته اند اين شيوه امكان هماهنگ ساختن با معماري اسلامي را به ميزان زياد فراهم مي اورد ، كه از جمله پوشش گنبد هاي مزين به طرح اسليمي تناسب چشمگيري با اندازه گنبد دارند0

كاربرد كاشي كاري هفت رنگ كه از اواخر دوره تيموري در بناهاي مختلف مامور گرديد ، تا دوره قاجاريه ادامه داشت، ولي متاسفانه در دوره متاخر اين شيوه تزئين از نظر ساخت ، رنگ و لعاب به استثناي چند مورد نادر سير نزولي پيموده است0 رنگ هاي زرد و نارنجي روشن از جمله رنگ هاي متداول دوره قاجاريه هستند0

از ديگر انواع كاشي هاي تزييني دوره اسلامي ، كه به سابقه ساخت و استفاده از ان در تزيين معماري به قرون اوليه اسلامي باز مي گردد، نوع طلايي و زرين فام است 0 كه پس از اندك زماني در قرون اوليه اسلامي نزديك شد0

توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده ان در معماري به ويژه در بناهاي مذهبي از اواخر دوره سلجوقيان اغاز گرديد، و در دوره هاي خوارزمشاهيان و به خصوص ايلخانيان به اوج ترقي رسيد و تحول چشميگري در ان به وجود امد 0

برجسته اري در روي كاشي در زمان مغول رواج داشته و تعداد زيادي از كاشي هاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان ، حيوان و يا گل و گياه مزين گرديده در كارگاههاي كاشي سازي تخت سليمان ساخته شده است0 از انواع ديگر نقشهاي مختلف ، مخصوصا” نقش اژدها در روي كاشي ها مستطيل شكل بيشتر به شيوه برجسته در كاشي هاي كوكبي شش ضلعي و هشت ضلعي به شكل ساده به چشم مي خورد 0 اغلب نوشته هاي دور كاشي هاي كتيبه دار روي زمينه لاجوردي به رنگ قهوه اي ساده نوشته شده است0

در قرن هفتم هجري قمري كاشي كاران هنرمند با الهام از گرايشهاي مذهبي ، زيبا ترين كاشي هاي محرابي را ساختند0

شيوه كاشي با تلفيق اجر همانند شيوه اجر و كاشي يكرنگ بوده ،با اين تفاوت كه به جاي كاشي يكرنگ از كاشي هاي الوان استفاده شده است0تلفيق اجر و كاشي كه عموما”با حركت زيباي شطرنجي شكل مي گيرد ،ارزش ويژه اي به معماري دوره اسلامي بخشيده است0

استفاده از كاشي و اجر در ارايش بناهاي مذهبي و غير مذهبي از قرن هفتم هجري به بعد از زماني توسعه يافت كه هنرمندان كاشي كار در صنعت كاشي سازي با لعاب الوان به مرحله پيشرفته اي رسيدند، و به رنگهاي مورد نظر مانند لاجوردي، سفيد، آبي و سبز با لعاب هاي گوناگون دست يافتند0

تزينات خط بنايي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خط معلق نيز شهرت يافته زيباترين شكل تركيب اجر و كاشي را به روي نناها نمايش مي دهند ،اين شيوه به خصوص نقش افرين سطوح بناهاي مذهبي متعددي گرديده است0

هنر معلقي را مي توان مكمل كارها وتزيناتي دانست كه در اناوع نماسازيها و پوشش هاي خارجي و داخلي به كار گرفته مي شود0

در قرن چهارم و پنجم هجري براي زيبا سازي و نماسازي ساختمانها،از روش تزينات اجري در رج چيني بناها استفاده مي شد و اتصال و پيوند يك جاي نما به بنا از ويژگي هاي اين روش بود اين ،پيوند را در اسلام معماري “امود”مي نامند0

سنگ كاري ،اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري از تزينات چهار گانه معماري دوره اسلامي ايران هستند ،كه در هر دوره اي از تاريخ عوامل مختلف طبيعي ،سياسي و اقتصادي را پشت سر گذاشته وراه خود را طي كرده و نمايشي از زيباييها افريده و به جايي گذاشته ،ولي در يكي دو قرن اخير،وبا اغاز عصر ماشين و توسعه هنر هاي جديد ،هنرهاي سنتي تزيني معماري ايران به دست فراموشي سپرده شده است0

گذشت 14قرن از معماري ايران، و انچه تا كنون از هنر اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري در كشور پهناور ايران بر جاي مانده همگي ياد اور ذوق و سليقه و مهارت و ابتكار هنر مندان و استاد كاراني است ، كه هنر خود را با الهام از عقايد مذهبي به كار گرفته و با ايمان به وحدانيت در تزيين معماري ايران به خصوص كاشيكاري ، به زيباترين شكل به ان ارزش جاودانه اي بخشيده اند0

نگارش بر كاشي در تمامي ادوار اسلامي يكي از تزينات مهم و مورد علاقه سفالگران بوده است،كه زماني با الهام از عقايد و گرايش هاي مذهبي ،و زماني تحت تاثير ادبيات شكل گرفته و زيبايي و جلوه يي خاص به اين هنر سنتي ايران بخشيده است0در اوايل دوره اسلامي از قرن دوم الي چهارم هجري قمري كتيبه هاي ظروف سفالين را كلمات قصار ،احاديث، گفته هاي بزرگان ،ضرب المثل هاو همچنين عباراتي در طلب بركت و خوشبختي براي صاحب ظرف و تو كل به خدا در بر مي گيرد ،كه عموما”به شيوه كوفي به ويژه در جدار داخلي و سپس بر كف و يا بر روي آن جاي گرفته است0سفالگران همچنين پندواندر زهاي بزرگان و يا احاديثي منسوب به حضرت محمد (ص ) پيامبر اسلام ،حضرت علي (ع )پيشواي شيعيان جهان ،حضرت امام حسين (ع)و ديگر نام آوران دين اسلام ياد كرده ،و اين گفته ها را بر روي سفالينه ها و كاشي ها به تحرير در اورده اند0

علاوه برشيوه كوفي ساده، شكسته و تزييني از ديگر شيوه هاي نگارش است كه در تحرير كلمات بر روي كاشي به كار گرفته شده است0بسياري از نوشته ها ي روي كاشي از نظر شكل حروف و تحرير با نوع كتابت قران هاي اوايل دوره اسلامي هماهنگي و شباهت دارند0از انواع سفالينه ها كه در قرون اوليه سلامي با نوشته هاي كوفي همراه بوده مي توان از سفالينه با پوشش گلي وزرين فام اوليه ذكر كرد0

در قرون وسطي (از دوره سلجوقي تا پايان دوره تيموري) شيوه نوشته هاي كاشي ها تغيير نموده و به سبك هاي گوناگون روي سفالينه ها و كاشيها آرايش شده است0

از ديگر شيوه هاي نگارش برروي كاشي و سفالينه ،شيوه شكسته نستعليق است0

اواسط دوره ايلخاني به اين سبك آرايش شده است،و تزيينات عموما” جدار داخلي ،كف ظرف و سطح كاشي را در بر مي گيرد0مضمون نوشته ها عموما”رباعي يا غزل است كه از ديوان شعراي بزرگ آن دوره برگزيده شده ،كه اشعار فردوسي ،بابا افضل كاشاني ،ظهير فاريابي ،حافظ، ظغانشاه مجد الدين بغدادي و مولانا بيشترين نو شته ها را شامل مي شود0

از اين دوره به تدريج نام سفالگر و تاريخ ساخت سفالينه ظاهر مي شود كه پي امد ان بسياري از ظروف و كاشي هاي عهد خوارزمشاهي و ايلخاني داراي نام سازنده و تاريخ ساخت مي باشد0

هنر كاشي سازي از اوايل قرن ششم هجري 0قمري وارد مرحله نويني گرديد،و ساخت كاشي هاي گوناگون مانند كاشي هاي مربع ،كوكبي ، ستاره اي و چند ضلعي و محرابي رايج شد0اين گونه كاشي ها كه بر اي تزيين بناها ي مذهبي مانند مساجد ، مقابر يا مدارس و ديگر بناها مورد استفاده قرار گرفته نقوش تزييني و نوشته هاي گوناگون را در بر مي گيرد0

از دوره صفويه ،نوشته هاي تزييني به شيوه هاي نسخ و ثلث تغيير يافت ، و بسياري از بناهاي مذهبي مانند مساجد و مقابر با دارا بودن تزيينات كاشي كاري گو ناگون ساده ،معرق و هفت رنگ شيوه هاي متفاوت نگارش را نمايش مي دهند0

نتيجه

كاشي و كاشي كاري پايه پيشرفت و تو سعه بي نظير تزئينات در معماري اسلامي است0

كاشي كاري اميزه اي از نقش و رنگ مي باشد و هنر كاشي كار كارفن را به خدمت گرفته تاهنر خودرا به صورت الوان ترين تزينات در كنار ترسيمات و تناسبات عرضه دارد تكامل شناخت نقش و رنگ در هر دوره سير تكاملي كاشي كاري را در بر داردو بالعكس0

فصل سوم :مسجد و مدرسه سپهسالار

كتيبه هاي تاريخي بنا: كتيبه هشتي ورودي مدرسه تاريخ 1298را نشان مي دهد وبر ازاره سنگي ايران تاسال 1301خوانده مي شود و كتيبه سردر بنا مورخ به سال 1302است0كتيبه اي در جلو خان مدرسه داراي تاريخ 1311ه0ش0 مي باشد0

باني و سازندگان بنا : باني مدرسه ميرزا حسين خان سپهسالار متوفي به سال 1298بوده كه پس از فوت وي بناي مدرسه توسط برادرش ميرزا يحيي خان مشير الدوله ادامه يافت0از جمله معماران سازنده بنا مي توان به استاد جعفريان معمار باشي كاشاني و حاج ابوالحسن معمار اشاره كرد0

حجاران مدرسه استاد سيد محمد ،استاد عبداله قزويني ،عمر غلامحسين و استاد ابراهيم بوده اند 0و از استادان كاشي كار مهدي ومحمد صادق كاشاني در كتيبه ها نام برده شده اند0خطاطان كتيبه جلو خان ميرزا غلام رضا خوشنويس و ميرزا حسين خان عماد الكتاب سيفي بوده اند0

سير تحول بنا:چنانچه امد سپهسالار در قسمت جنوبي باغ شخصي خود به سال 1296بناي مدرسه را آغاز نمودو پس از وي برادر ش مشير الدوله به امر ناصر الدين شاه قاجار مامور اتمام بنا گرديد، وليكن پيش از اتمام بنا در گذشت و قسمتي از تزيينات ان ناتمام ماندكه در دوره هاي بعد تكميل شد0

در سال 1326طد گلوله باران مجلس شورا توسط سربازان روسي گنبد مدرسه سپهسالار نيز مورد حمله قرار گرفتو اسيب ديد0

كاشي كاري گنبد در سال 1307و1308ه0ش0انجام شده ودرسال1319 ه0ش در مدخل شرقي تهيه و نصب گرديده است0

كتابخانه مدرسه از اثار دوره رضاخان مي باشد و تاسال 1339محل فرهنگستان ايران بوده و سپس كتابخانه مدرسه به انجا منتقل شده است0در سال هاي اخير مرمت هايي در گنبد خانه و ايوان جنوب غربي بنا به عمل امده است0

اغلب مدارس همانند بيشتر فضاي هاي معماري-شهري ايران سبب خصوصيت اقليمي ،اجتماعي ،فاقد نماي بسيار متمايز ي نسبت به محيط پيرامون خود بوده اندو به طور عمدهبه وسيله يك ورودي مرتفع و مزين موقعيت خودرا نسبت به فضاهاي پيرامون متمايز مي كردند،فضاي داخلي مسجد به صور گوناگون و بيشتر به توسط كاشي هايي با نقش هاي هنري ودر برخي مواقع با خطاطي به صورت معرق ،معلقي و يا خشتي ،هفت رنگ و000همچنين با استفاده از كاربندي ،مقرنس تزيين شده است0